بسم الله...
یکی از لذت های ماه مبارک رمضان، مهمانی گرفتن و مهمانی رفتن و دور هم جمع شدنه!
و این سعادت نصیب بچه های خانواده باهوش من شد که در روز هفدهم ماه مبارک به تاریخ 12 خرداد ماه 1397 مهمان آقای سالم و آقای منتظرین باشیم.
البته در تدارک افطاری، مادر خانم مستقیمی هم زحمت فراوان کشیدند.
بعد از جلسه، ساعت 19 همه ی همکاران به نوعی در چیدن سفره افطار که روی 3تا میز پهن شده بود کمک کردند.
خانم انتظار و خانم فیروزه ای سخت در حال تزئین کردن حلوا بودند و از آنجایی که هرم آن ها شکل و شمایل دادن به حلوا نبود
این کار را به خانم ها دارابی و مستقیمی تحویل دادند
کافی بود یک نفر به دیس حلوا نزدیک شود تا با خشونت خانم مستقیمی روبرو شود
سبزی در ظرف گذاشته شد.گردو ها توسط همکاران شکسته شد و کنار کره و پنیر در بشقاب جای گرفت.
حلیم جای خود را در سفره پیدا کرد!هر چیز در جای مخصوص خود گذاشته شد و ما همگی منتظر صدای مؤذن...
دقایق باقی مانده را به پیشنهاد همکاران بازی کردیم تا گذر زمان را حس نکنیم
اذان را گفتند و همگی دور هم افطار کردیم.حرف زدیم و خندیدیم و با عکس انداختن ثبت خاطره کردیم این لحظه های قشنگو.
چقدر خوبه دور هم بودن همکارانی که چند سال عمرمون رو کنار هم زندگی کردیم.توی سختی ها و آسونی ها همدیگر رو تنها نگذاشتیم.
خانواده باهوش من یک سیستم است که ما همگی پیچ و مهره های آن هستیم.نبودن یک نفر از ما باعث میشه این سیستم به خوبی کار نکنه.
پس قدر همو بدونیم...
الحمدالله علی کل حال..
|