نام کاربر
رمز ورود
برو انصراف
         0
محمد حسین حسینی: تولید محصول پر شوق! جمعه 06 اردیبهشت 1398 [06:04]
این روزا تو خانواده محصول چیزی که از همه چی بیشتر به چشم میاد، تب داغ برای تولید محصوله!
هر کسی هم برای این کار دلیل و دیدگاه خودشو داره، یکی با دید مالی پیگر این کار هست که به پول خوبی برسه
یکی با این دید که بتونه استعداد هاش رو پیدا کنه
یکی فقط با اعتماد به جهت گیری کلی مجموعه که قصد داریم این سال تا جایی که ممکن هست تولید کنیم در داخل کشور تا بتونیم در سال های آینده گام هایی رو در خارج از کشور برداریم
یکی...
خلاصه هر کسی با هر دیدی هر کاری که داره میکنه برای تولید محصول، برای من که دارم از بیرون به این جریان نگاه میکنم بسیار جذاب و قشنگ، چیزی که تو تمام دلیل ها مشترک هست، یه چیزی مثل یک اشتیاقه، یه چیزی که ما این کارو انجام میدیم، ما میتونیم، و زمزمه ی یه همچین صحبت هایی در خانواده در شرایط سال ۹۸، سالی که همه چیز ابهام بر انگیزه و اکثر کسب و کار ها به حالت تعلیق در اومدن و نگران آینده کارشون هستن، بسیار عجیب و لذت بخشه،
یه حسه درونی دارم که میشه، که سال ۹۸ ، نقطه عطف خانواده باهوش من میشه، که این سال، میتونه برای ما شروع خیلی اتفاقای قشنگ باشه ...
محمد حسین حسینی: بهشت من جمعه 06 اردیبهشت 1398 [14:50]
این کارو من کردم
این کارو فلانی کرد
این جا کلشو من درست کردم
این یکی رو من بردم بالا حالا هم من باید باهاش برم بالا
و...
صحبت هاییه که برای هر سازمانی کشنده است،‌ حرفایی که ما باید ازش دور باشیم، ما نباید سمتش بریم، برای ما خوب نیست، آقای سالم یه صحبتی همیشه دارند میگن که، سیاست برد برد اشتباهه، اصن اینکه بخوای یه کاری بکنی که یکی ببره توام همزمان ببری اشتباهه،‌درستش اینکه یه کاری کنی که طرف مقابل ببره، و از برد طرف مقابل به تو هم برسه، یعنی اینکه من باید تمام فکر و ذکرم این باشه که تو ببری، و تو هم باید تمام فکر ذکرت این باشه که من ببرم...چه بهشتی میشه یه همچین دنیایی....
حالا این فضایی که باید بهش برسیم میدونیم که چقدر قشنگه و خوبه رو مد نظر داشته باش،‌فضایی که همین الان هم بر دفتر حاکم هست رو ببین، بعد ببین چقدر باید کار کنیم که به اون حد برسیم..
راست میگفتن ایشون که هر چیزی باید بلوغش برسه، خدا کنه بلوغ این طرز فکرم برای من که ندارم حداقل برسه، نشه که زمانش بگذره....
محمد حسین حسینی: نیمه اول اردیبهشت جمعه 06 اردیبهشت 1398 [18:20]
این هفته پر از اتفاقای جدیده
پروژه هایی که تو فروشگاه ها قراره اجرا بشه این هفته و هفته بعدی در دفتر فرهنگسرای اشراق اجرا میشه، بعد از گذشتن یه مدت و بعد از اینکه ایرادات احتمالی پروژه ها گرفته شد و آمادگی نسبی برای ورود به فروشگاه ها ایجاد بشه، دونه دونه طرح های و پروژه های خانواده باهوش در فروشگاه ها به اجرا در میاد
کسانی که تا الان جزو نفرات اصلی و به اصطلاح از پیشتازان در داشتن پروژه بودن، خانم ها دارابی و مستقیمی و آقایان ذاکری و صالح بودند
امید وارم که مسیر پروژه ها با شما باز بشه و شما به عنوان با تجربه های باشگاه خلاقیت، برای بقیه که میخوان مسیر شما رو تازه شروع کنند، راهنما باشید.
تا الان بالای ۸ جلسه با بزرگان و با تجربه های خانواده باهوش، اقایان سالم و احمد زاده و مریوانی و امین،‌که برای حمایت از این پروژه ها به جمع ما پیوستند، داشتیم و بچه ها نهایت سعی خودشون رو کردند که تا جای ممکن از تجربه این اساتید استقاده کنند،‌ طرح اولیه دادند، اصلاح کردند، هزینه هاشون رو تخمین زدند، طرج توجیهی مالی نوشتند، یاد گرفتند و ... زحمت کشیدند واقعا
اما تازه اول راهیم، خیلی راه داریم که باید پیش بریم.
محمد حسین حسینی: ۷ اردیبهشت شنبه 07 اردیبهشت 1398 [16:31]
آنچه در دفتر میگذرد
شنبه اولین روز هفته،‌ صحنه ای که تو ذهنم خیلی مونده ساعت ۲ ظهر بود تقریبا، همه بچه ها داشتن میدوییدن، خانم احمدی داشت وسایل کلاس رو آماده میکرد، از انبار به سالن و وسایل هارو رو میز میچید، آقای مال میر تو فروشگاه داره اسباب بازی برمیداره برای آماده شدن کنفرانس فردا تو دانشگاه تهران، خانم مستقیمی دنبال آماده کردن فایل پروژه برای ارئه روز دوشنبه، خانم ترکاشوند هم تو فروشگاه حتی داشت با بچه های بازدید کننده بازی میکرد و ازشون فیلم میگرفت، خانم اسلامی هم به عنوان مسئول برگزار کننده همایش دانشگاه تهران،‌ تقریبا کل روز داشت میدوید، آخر روز دیگه از حال داشتن میرفتن، آقای محمدی هم با وجود اینکه رگ سیاتیکش گرفته بود و به سختی میتونست راه بره، امروز پا به پای بقیه بچه ها هر کاری میتونست کرد، ساعت ۵ حدودا دیگه بجه ها ازش خواستن که بره خونه و رفتن.
از گروه های تلگرامی هم که بجه هایی که دفتر نبودن و آقای سالم مخصوصا حسابی مشغول بودن، جنتا محصول جدید معرفی شد برای تیم تولید محصول که تولید بشه، تیم محصولی که حسابی درگیره این روزا و داره سعی میکنه که خودشو رو غلتک بندازه
با فرهنگسا هم صحبت کردیم که تو جشنواره ای که اینجا دارن غرفه بگیریم و بتونیم یه استارت خوب برای کلاس های خلاقیت تو فرهنگسرا.
محمد حسین حسینی: یک شنبه یکشنبه 08 اردیبهشت 1398 [15:58]
امروز یه جلسه جذاب داشتیم، یه جلسه ای که از یه کاره عادی شروع شده بود، صحبت سره این بود که ما از آقای حمید فرضی خواسته بودیم برای اینکه باهم دیگه همکاری داشته باشیم بیاد دفتر وبا آقای سالم باهم صحبت کنیم، این جلسه که از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۲ ظهر به طول انجامید، تقریبا ۱۰ دقیقه از جلسه به صحبت کردن درباره کار عروسک سازی آقای فرضی طول کشید، اما بقیه جلسه تماما درباره اهداف و آرزوهای بزرگ خانواده باهوش گذشت، واقعا گذر زمان در طی این ۴ ساعت رو متوجه نشدم، به قدری این جلسه خوب بود که با وجود اینکه آقای فرضی و آقای سالم دیدار اولشون بود، اما دیدار بعدی در پایان همین جلسه، تعیین شد، فردا صبح ساعت ۹ صبح در جلسه شرکا!!
تنها چیزی که میشه گفت، حرف آقای سالمه، هیچ چیزی در دنیا اتفاقی نیست! بدون شک این جلسه و این آشنایی و این صحبت ها با هم و این همه فصل مشترک با آقای فرضی اتفاقی نبوده
تو دفتر هم داریم آماده فصل گرما میشیم، امروز آقای مالمیر کولر هارو درست کردن رو به راه کرد
بچه های تولید هم که مشغول آماده کردن و طراحی کردن جعبه های جدید برای پک های آزمایشگاهی بودند
دوستانی که فردا برای پروژه هاشون هم ارائه دارند امروز مشغول بودند و خانم مستقیمی نمونه اولیه پروژه اش رو در دفتر درست کرد
آقای ذاکری و خانم دارابی هم برای جلسه فردا با آقای احمد زاده و سالم، آماده میان
محمد حسین حسینی: ۲ شنبه دوشنبه 09 اردیبهشت 1398 [16:56]
اولش میخواستم اینجا فقط از خوبیا و شیرینای کار شور شوق بجه ها بنویسم، ولی الان میبیتم که تا از سختی ها و تلخی های کار نگیم که شیرینیش معنی پیدا نمیکنه!
پس از این به بعد شفاف تر توضیح میدم شرایط دفتر رو، چرا اینکارو میکنم؟‌ چون لذت میبرم از این کار و حس میکنم که بعدا به بدرد میخوره.
امروز جلسه با آقای فرضی شروع شد، ۶۰ دقیقه کامل با ایشون صحبت کردیم، از گذشته تا الانشون، گذشته ایشون بسیار مشابه آقای سالم و آقای احمدزاده بوده.از صمیم قلب امیدوارم که همکاری داشته باشیم، حس میکنم از افراد بسیار ارزشمند خانواده ما میشن مثل بقیه بچه ها.
در جلسه و موقع ارائه بچه ها، چیزی که برجسته بود، علاقه زیاد آقای سالم و احمدزاده به شروع کردن پروژه ها بود، جالبه این علاقه به شروع کار به نظرم در آقای سالم و احمد زاده بیشتر از خود بچه هاست و از دید کسی که از بیرون داره نگاه میکنه، میبینه که مدیران شرکت علاقه دارند به اینکه زود تر پول خرج کنند! جالبه خیلی!
آقای مالمیر امروز درخشید! در سکوت هم درخشید! صبح که از بعد از اینکه از جلسه پذیرایی کرد، شیشه های رو تمیز کرد، رفت پیش خانم اسلامی تو دانشگاه تهران، ساعت ۷.۳۰ شب، بعد از اینکه از اونجا اونجا اومد، چنتا خانواده اومدن برای بازدید باشگاه، خودشون بدون اینکه کلامی بهشون حرفی زده بشه تا ساعت ۸.۲۰ شب داشتن این خانواده هارو پرزنت میکردند.
آقای ذاکری هم از بچه های فروشگاه هستن، اما به محض اینکه وسایل از دانشگاه اومد، کل وسیله هارو اومد رو میز چید، ۳ تا کارتون بزرگ بود و از صبح هم ۸ ۹ ساعت تو جلسه بود و حتی ناهار هم نخورده بود!
محمد حسین حسینی: ۳ شنبه سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1398 [18:58]
تک تک بچه های گروهمون امروز به نوبه خودشون عالیییییی بودن
کاش حضور داشتین و انگیزه و همکاری بین اعضای گروه رو میدیدین

آقای محمدی که از صبح زودتا اخر وقت کاری و حتی بیشتر ازون تایم تمام کارهایی که دیشب بهشون سپرده بودین رو زود انجام دادن وبقیش مشغول پک زدن بودن
خانم انتظار هم با دندون درد و‌رنگ پریده تا لحظه اخر پک زد و حتی یکوچولوام خم به ابرو نیوورد
خانم اسلامی هم به یه پرزنت یهویی رفتن و نتیجه خوبی هم گرفتن خداروشکر و بعدشم لیست ده جلسه سوم رو برامون نوشتن و کمکمون کردن
یه روز سخت بود ولی نمونه واقعی همکاری و هم بستگی بود
من بعنوان یه عضو کوچیک گروه و به نوبه خودم از تک تک تون متچکرم
این اتفاقی بود که امروز در باشگاه افتاد در بچه های تولید،‌ خطوط بالا توضیحی هست که خانم عزتی درباره کار امروز بچه ها نوشتن، در کنار این کار ها،‌بورد داخل اتاق آقای سالم رو با یه بورد شیشه ای عوض کردیم، جالبه که برای اینکه بتونیم ۴ تا دونه سوراخ بزنیم و پیچ مناسب برای نگه داشتن شیشه رو پیدا کنیم، نزدیک ۴۵ دقیقه زمان گذاشتیم و خود آقای سالم هم داشتن دریل میکردند و پا به پای ما درگیر کار بودند.
اتفاق دیگه ای هم که سمت تولید محصول داره میوفته اینکه داریم تلاش میکنیم که به جای پیچ از پین ها استفاده کنیم، این پین ها هم ارزون تر میشه و هم کیفیتش بالاتره و استفاده اش برای کار هامون بسیار بهتره، اما این کار به من سپرده شده بود از ۴ شنبه هفته پیش، منم پشت گوش انداختم، منظور از این کار پیدا کردن سایز مناسب پین ها در انذازه ها و طول های مختلف هست، امروز خود آقای سالم با نرم افزار اتوکد نشستن و کل طرح ها و اندازه های پین رو پیدا کردن و در آوردن و بعدشم تست کردن روی محصول، معلوم شد که باید جای پیچ هایی که دارم استفاده میکنیم الان اگه بخواهیم پین استفاده کنیم باید سوراخ هاش رو بزرگ تر کنیم و طول پین هارو هم بیشتر بکینم به اندازه ۲ میلی متر تا محصول بهتر کار بکنه
محمد حسین حسینی: آخر هفته جالب جمعه 13 اردیبهشت 1398 [09:01]
آخر هفته یهو خیلی شلوغ شد، یهو کار زیاد شد و تنبلی کردم و حتی سیستم خودم رو از دفتر بیرون نبردم خونه،‌ زورم میومد وزن ۲ ۳ کیلویی سیستمم رو تا خونه تحمل کنم، همین شد که ۲ روز نتونستم بنویسم، ولی امروز که جمعه است، اصن یکی از کار های اصلیم رو گذاشتم اینکه بنویسم، لذت بخشه نوشتن اتفاقا اینجا و بعد از اینکه نگاهشون میکنم خودم لذت میبرم، حالا براتون تعریف کنم که ۴ شبنه، ۱۱ اردیبهشت، جلسه با آقای احمد زاده ساعت ۸.۳۰ صبح برگزار شد، محوریت جلسه خانم اسلامی بود، بنده خدا از شب قبلش کلی استرس داشت و کلی داشت با خودش بالا پایین میکرد که چی بگم چی نگم، چحوری بگم چحوری نگم، فک کنم ۳ تا فایل پاورپوینت عوض کرد و آخرین ورژن پاورشون هم ساعت ۱۱ یا ۱۲ شب بود که زدند، اما جلسه صبح بسیار عالی بود، خستگی از تنشون بیرون رفت، قرار بر این شد که شروع پروژه ایشون از ۱۲ تیر ماه باشه و آقای احمد زاده و آقای سالم هم همه جوره پشت ایشون هستند، حالا چرا ۱۲ تیر، دلیل این بود که خانم اسلامی تا ۱۲ تیر درگیر کار های دکتری هستن و ایشا... از ۱۲ تیر به بعد میتونن متمرکز و دقیق روی این پروژه وقت بزارن
بعد از جلسه با خانم اسلامی،آقای طاهری هوافضا اومدن، آقای احمدزاده باهاشون برای اولین بار دیداری داشتن و قرار بر این شد که تا ۲ شنبه هفته آینده ۵ تا از محصولاتشون رو برای ما بفرستن و ما چک کنیم، به علاوه،‌یک سری پین هم ما ازشون میخواستیم، این پین هارو هم تا تاریخ ۵ شنبه، یعنی روز بعدش فرار شد بفرستم که من همین الان که دارم باهاتون صحبت میکنم یادم افتاد که ازشون نگرفتم ویادم رفت هماهنگ کنم!rolleyeseek
حالا همین الان تو بورد نوشتم که یادم نره ازشون بگیرم
روز ۵ شنبه هم از صبح ساعت ۶.۳۰ دقیقه با بچه ها تو دفتر بودیم و آماده بودیم که بریم سمینار تو مدرسه سپهر معرفت سمت اختیاریه شمالی، سمینار خیلی خوبی بود، خانم انتظار یک سری از بازدید کننده هارو قبل از اینکه مراسم شروع بشه داشت پرزنت میکرد و جنس میفروخت بهشون، که یهو دیدیم گفتن که مراسم افتتاحیه در سالن دبستان پسرونه میخواد شروع بشه ...
مراسم از ساعت ۹ صبح بود تا ساعت ۲ ظهر، ساعت ۱۲.۳۰ تا ۱.۳۰ هم ما سمینار داشتیم، سمینار رو خانم عزتی برگزار کرد، واقعا مسلط و خیلی خوب اجرا کردند برنامه رو، در حد عالی،‌ با اینکه ۵ دقیقه قبل از اینکه سمینارشون شروع بشه رسیدن اونجا و شب قبلش خوب نخوابیده بودند، با همه این اوصاف هیچ گونه اثری از بی خوابی خستگی و شک در اجراشون نبود.
تو این فاصله هم که ما داشتیم سمینار رو اجرا میکردیم و همه بچه ها پیش تیم سمینار بودند، آقای مالمیر تنها داشتن توی غرفه فروش انجام میدادند،یه لحظه فقط به من زنگ زد گفت کیسه بمبی رو میخوام ۴۰ تا بفروشم،‌کلشو ۵۰ تومن بدم؟؟ گفتیم بده!
۱۰ دقیقه بعد کل مدرسه و سمینارو فضای اطرافش شبیه میدون جنگ شده بود...lollollol
آره خلاصه که بسیار روزه خاطره انگیزی شده بود و خیلی جالب بود.
بعد از ظهرم بچه ها کل وسیله هارو جمع کردن و آماده شدن که شنبه یه سمینار دیگه برگذار کنند و برن اونجا...
محمد حسین حسینی: دو ماراتن سرعتی! شنبه 14 اردیبهشت 1398 [13:38]
تولید محصول در سال ۹۸، خیلی آسونه گفتنش، ما در سال ۹۸ میخوایم ۲۰۰ تا محصول تولید کنیم، هر ۳ ماه ۵۰ تا، هر هرفته ۶ تا محصول، کیفیت محصول اولیه تولید شده هم اهمیت نداره.
به نظرم یه حالتی شبیه دوو سرعته این کار، دو سرعت ماراتن، دو سرعت ماراتنی که ماراتونش بسیار شدید تر و مهم تر از سرعتشه، همه توانمون رو میزاریم برای این کار ایشا... که بشه.
صحبت زیادی ندارم امروز، فقط بیشتر باید کار کنیم، منظورم از کار کردن عمل کردنه!
جلسه امروز با آقای سالم و آقای نورصالحی در این باره بود، که ما باید اولویت های روزمون رو برای تولید محصول بزاریم، نه هیچ چیز دیگه ای، یعنی اگه چیز دیگه ای هم میخوایم براش زمان بزاریم باید اولویت شماره دو و سه قرار بگیره و باید از صبح تا ظهر تمام تمرکز ما روی تولید محصول باشه
محمد حسین حسینی: تولید محصول با چه قیمتی؟ دوشنبه 23 اردیبهشت 1398 [14:53]
امروز یه سوال قشنگ پرسید آقای سالم، سوال این بود که هزینه تولید هر محصول در دفتر چقدر میشه؟
با یه حساب سر انگشتی گفتیم که کمتر از ۵۰۰ هزار تومن نمیشه، حالا چرا نیایم طرح هارو برای کسایی که این کارو دوست دارند بفرستیم و به ازای هر طرحی که انجام دادند بهشون ۵۰ یا ۱۰۰ هزار تومن بدیم
خیلی کاره خوبیه و خیلی میتونه صرفه جویی کنه در هزینه،‌ ولی نکته اینکه باید زیر ساختش برای اینکار داشته باشیم، یعنی باید اول کل طرح هارو بنویسیم، برای مثال بشه ۲۰۰ تا طرح، توضیحات هرکدومشون رو هم بدیم، که وقتی کسی اومد بدونیم باید چیکار کنه و چجوری اونکارو بکنه!
پس الان یکی از اولیت ها برای تولید محصول درست کردن زیر ساخت برای اضافه شدن نیرو در تیم هست که از انرژی و هزینه ای که میکنیم از بین نره و بتونیم درست ازش استفاده کنیم
مطلب بعدی که تو جلسه امروز خیلی جالب بود این نکته بود که آقای سلام گفتن ممکنه که تیم ما ۱۰ نفره باشه و هزینه ای که داریم هر ماه میکنیم برای حقوق ۲۰ میلیون تومن باشه، ما دو نفر به تیممون اضافه کنیم که ۴ میلیون به حقوق اضافه میکنه یعنی کمتر از ۲۵ درصد ولی در راندمان کاری ممکنه تا ۵۰ درصد تاثیر گذار باشه
مهم ترین مطلبی که در این جلسه بود، سیاست تبلیغاتی و ورود به بازار ما بود، به این ترتیب که ما هزینه تبلیغات عمومی نمیکنیم، به جای اینکه ما بریم در صدا سیما هزینه کنیم،‌در رسانه ای که بسیار بزرگ تر و بهتر از اون کار میکنه،‌به اسم گوگل کار میکنیم و اصل هزینه ای رو هم که ما برای تبلیغات میخوایم انجام بدیم برای تولید محتوا میزاریم تا کسایی که واقعا نیازمند هستند و به دنبال ما هستند مارو پیدا کنند، به این ترتیب باعث افزایش بازدید و فروش میشیم و در عین حال،‌فقط برای کسانی که مارو واقعا میخوان هزینه کردیم و رشدی هم که خواهیم داشت، رشد ارگانیک و اصولی هست‌، درسته زمانش بیشتر میشه، ولی ما اینجا به دنبال کار ارزشمند و پروژه های بلند مدت هستیم
در آخر هم یکبار این چرخه رو مرور کنیم، افزایش بازدید سابت، افزایش فروش و جمع شدن زنبور ها، تامین نیروی انسانی مورد نیاز، درست کردن پروژه های کوتاه مدت و .....
محمد حسین حسینی: استارت آپی فکر کن! سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1398 [16:04]
روز جذابی بود، از آقای مالمیر شروع کردیم که دیشب تو غرفه ای که داشتیم تنهایی تونسته بود بیشترین جذب مخاطب رو داشته باشه،
از اینستاگرام و شرایط خوبی که داره صحبت کردیم و اینکه باید هر آنچه که میتوانیم انجام بدیم که این شبکه اجتماعی راه بیوفته.
بچه های با پروژه هاشون مشغول بودند، قرار شد که میز پرزنتت رو جمع کنیم و میزی که خانم مستقیمی و دارابی و آقای ذاکری درست کردن و بزاریم اونجا و دیگه از وسایل اونها استفاده کنیم، خانم مستقیمی با ایده پک آزمایش های تکی ترکوند! به این صورت که یدونه آزمایش رو به صورت تنها با بروشور در کیسه بزاریم برای کسایی که میگن ما کل پک رو لازم نداریم و به دنبال پکی با قیمت پایین تر هستند. جالبه این طرح از همین شب قرار شد که شروع بشه و در غرفه هامون در فرهنگسرا بفروشیم! توجه دارید که هیج پک و هیچ لوازمی از قبل آماده نکرده بودیم و صرفا خانم مستقیمی گفت اینجوری کنیم و آقای سالم هم گفت همین امشب بفروش!! به این میگن استارت آپ!! اول بفروش
بعد از ظهر جلسه با آقای جلایی فر در شتاب دهنده پردیس هاب برای تولید محتوا در سابت صحبت های خوبی داشتیم، خیلی نیاز به صبوری داشت واقعا جلسه،‌۵ ۶ مرتبه چند مرحله میرفتیم بالا، دوباره مقاومت ایشون و ماهم که از خدا خواسته دوباره از اول شروع میکردم :)
جسله هایی هم که اینجوری میریم دیگه نرمالش ۳ ۴ ساعته، اصن زیر این زمان رو جلسه حساب نمیکنیم دیگه سرپایی حل میکنیم میره:) صفحه تولید محصول رو هم قرار شد که شروع کنیم، که لیست محصولاتی که میخوایم تولید کنیم رو در سایت در صفحه اصلی درست کنیم و اضافه کنیم که بعد از اینکه درخواست همکاری دادیم، مستقیما لینک بشن به سایت و از اونجا با محصولاتی که ما میخوایم تولید کنیم آشنا بشن و تولید کنند، به عبارتی درحال کندن چاه هستیم برای دزدیدن مونا!
محمد حسین حسینی: بارگذاری در سایت! چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 [15:28]

درست کردن صفحه اول سایت

تقریبا نیم ساعت زمان گرفت که یاد بگیرم چجوری باید یه عکس عادی رو تو سایت بارگزاری کنم،‌ولی در آخر چنتا رو آپلود کردم.
آقای صالح رفتن کارگاه لیزر برای درست کردن نمونه های پین، ولی کارش انجام نشد، باید روز شنبه بره تا تمومش کنه، فک کنم سومین روزیه میشه با شنبه که سر این قضیه زمان گذاشتیم،‌ ولی خب اگر این کار درست بشه از نظر کیفیت محصولات و راحتی درست کردن وسایل خیلی بهتر میشه.
یه چیز دیگه ای که روش فکر کردیم فعال کردن ارتباط با کسایی که سرکلاس میان و استفاده از فیلم ها و عکس های اونها برای سایت و شبکه های اجتماعی بود، مسئله اصلی بر سر کسی بود که این کارو بخواد انجام بده، بحثی سر اینکه این کار لازم هست یا نه نداشتیم، مطمئن بودیم که این کار لازمه.
خانم مستقیمی هم برای اولین شب در فرهنگسرا مراسم دارن و تو غرفه خودشون به معرفه محصولات خودشون مشغول هستند.
محمد حسین حسینی: تقسیم وظایف! شنبه 28 اردیبهشت 1398 [14:55]
چیزی که فکر میکردم، این بود که هر کسی باید هر کاری که درستش میرسه رو انجام بده و ببره جلو، خب به نظرم این کار برای شرکت های خیلی کوچیک یا به اصطلاح خیلی مسخره استارت آپی جواب میده که کلا ۵ نفر بیشتر نیستن!
ولی این بحث در یک سازمانی که بزرگتر باشه و باری مثال ۶ تا فروشگاه داشته باشه و فقط نزدیک ۱۰ نفر به طور مستقیم در باشگاه ها و کلاس ها درگیر باشند درست نیست!
کاری که من داشتم میکردم این بود که هر جا هر کاری رو زمین بود رو انجام میدادم و میبردم جلو، مشکلی هم نداشت همه خیلی هم تشکر میکردند، ولی اشکال کار اینجا بود که ارزش ساعت کاری من برای انجام داد کار های رو زمین مونده خیلی گرون بود! ( به قول آقای سالم) یعنی من باید اون زمان رو میزاشتم برای تولید محصول و سرعت داد به کار تولید و پیدا کردن تولید کننده های مختلف و بیشتر ولی به جاش مثلا خوش حال میشدم که کاره یه کسی دیگه ای رو که رو زمین مونده بود رو انجام میدادم!‌ که خب باید هم باشه این قضیه، ولی نباید از یه کاره فرعی و حاشیه ای بیاد جای کار اصلی رو بگیره که برای من این اتفاق افتاده بود.
آگهی استخدام برنامه نویس پی اچ پی کار زدیم تو جاب اینجا،‌پیش بینی که آقای صالحی و آقای سالم کردند این بود که اصن همچین کسی پیدا نمیشه! نزدیک ۱۰۰ هزار تومن هم هزینه انتشار اگهی شد. دوست داریم که سایتمون رو بروز کنیم و از این نسخه ای که داریم ارتقاش بدیم و بهترش بکنیم، تقریبا این سایت ما الان ۱۵ سالست.
شبکه اجتماعی رو روال داره میوفته با خانم عباسی و امروز دیگه از مسئولیت من خارج شد، من فقط اولش باید ایشون رو راه مینداختم که خدارو شکر در طی زمان ۴ روزه تقریبا ۵۰۰ نفر اضافه شد به دنبال کننده های پیجمون، خانم عباسی بسیار خوش ذوق و با سلیقه اند و کارشون رو هم خیلی خوب بلد هستند، امید وارم بتوننن شبکه اینستاگرام رو بترکونند.
محمد حسین حسینی: دانشگاه... دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 [14:49]
جای قبلی که بودم به دلیل شرایطی وجود داشت، بهتر بود که اول هفته رو بزارم برای دانشگاه و کار هایی که بیرون از دفتر دارم، تو خانواده باهوش، اوج کار در ابتدای هفته است و از سخت ترین کار هایی که دارم در طول روز، بخصوص در روز های یک شنبه و دوشنبه، انتخاب این موضوعه که کدوم دانشگاه رو انتخاب کنم!! دانشگاه تهران شمال یا خانواده باهوش؟
در طی یک ماه اخیر که تقریبا اینجا بودم انتخاب من دانشگاه اینجا بوده، البته از نظر آقای سالم این موضوع خوب نیست و باید برنامه ریزی کنم براش که برسم به دانشگاه، اما تا الان که نتونستم این کارو بکنم، جالب اینکه هر سری اخر هفته میگم خب این هفته دیگه کارارو تنظیم میکنم که برسم به دانشگاه، اما دقیقا روز دانشگاه و ساعت کلاس، میگم بزار این کارو بکنیم بعد، بزار صحبت کنیم بعد، اینم ببینم بعد...lollol
خلاصه که از چالش های درونی که دارم در طول هفته یکی از قشنگ ترین هاش این چالشه، حالا امید وارم در امتحانات پایان ترم هم بتونم این روحیه رو حفظ کنمlol
یکی از افراد بسیار جذاب دفتر، آقای امیرضا منظرین هستش، دقت، نظم و جدیتی که تو کار دارند واقعا مثال زدنی هستش،‌ افرادی هم که با ایشون به طور مستقیم کار میکنند تاثیر زیادی از نظم و دقتشون میگیرند، جایی که من میتونم با ایشون به صورت نیمه مستقیم در ارتباط باشم فقط برای حساب های تنخواه دفتری هستش، توی موردی به این کوچیکی ولی کلی نکته و ظریف کاری های مختلف ازشون یاد گرفتم.
محمد حسین حسینی: برنامه نویس پی اچ پی سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1398 [13:56]
ما در مجموعه خانواده باهوش من،‌به دنبال گسترش و به روز رسانی سایت خود هستیم و برای این کار، از برنامه نویسان دعوت به همکاری میکنیم.

آشنایی کامل با TIKI CMS
مسلط به PHP و بانک اطلاعاتی Mysql
مسلط به مفاهیم MVC
آشنایی به ایجاد و بهره مندی از وب سرویس ها و ابزارهای Api
داشتن روحیه تیمی و یادگیری مداوم
مسلط به HTML5, CSS , JQUERY
آشنایی با لینوکس
آشنایی با مفاهیم ویکی پدیا

این متن آگهی استخدام برنامه نویس برای باشگاه است، تا الان نشده بود که به شخصه در سایت جاب اینجا آگهی بدم و کمتر از ۵۰ نفر درخواست بدن، ولی برای این آگهی تا آلان در فقط ۶ نفر درخواست دادن!!!
نمیدونم باید چیکار کنیم، به قول آقای صالحی شاید باید از tiki دست بکشیم و بریم سراغ یه زبان برنامه نویسی دیگه...
با آقای جعفرزاده هم که کلی برای گرفتن نی برای پارتیشن بندی دفتر صحبت کردیم و بالا پایین رفتیم، طولش بلند بود، نی ها به اصلاح پوسته داشتن، قابل استفاده برای داخلی دفتر نبودند، ماشین یا وسیله ای برای حمل اونها از اهواز پیدا نمیشد، هزینه جابه جایش خیلی میشد و ... آخر به این نتیجه رسیدیم که همین جا تو تهران از این جنس خارجیا یا مصنوعیا بگیریمneutral
اینجا هم کلی جا پیدا کردیم رنج قیمت از ۴ هزار تومن تا ۲۴ هزار تومن برای یک محصول متغیر بود، قرار بر این شد که خود آقای سالم شخصا برن پیش یکی از دوستانشون و این کار رو زحمتش رو بکشند، دوست داریم محیط دفتر رو از این فضایی که داره یکم منظم تر و قشنگ ترش بکنیم
محمد حسین حسینی: به تاخیر انداختن! سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1398 [13:59]
یه کاری قراره انجام بدم برای درست کردن صفحه اول سایت ، هی دارم کارو به عقب میندازم و انجامش نمیدم، نمیدونم باید چیکارش کنم آخر! یعنی میدونم باید چیکار کنم، ولی چون یکم حجمش زیاده دارم به تعویق میندازمش! ولی فردا یه زمان خوبی رو سرش میزارم به امید خدا که این کار انجام بشه.
محمد حسین حسینی: اولویت ها چهارشنبه 01 خرداد 1398 [16:19]
هرچی بیشتر میگذره دارم بیشتر میفهمم که اشتباه کارام کجاست،‌ من قراره اینجا در خانواده باهوش اولویت اولم تولید محصول باشه
من خیلی دارم به موضوعاتی میرسم که بی اهمیت نیستن، ولی در اولویت های کار های من نیست، درست کردن آگهی، اینستاگرام، غرفه، سمینار و ... همه کار های واجبی و باید انجام بشه ولی اینکه تولید محصول نکنیم و به اون کار های برسیم کاملا اشتباهه
دارم فکر میکنم که چقدر جدیده برام انجام این کار، تاحالا در زندگیم شبیه همچین کاری نکرده بودم، اینکه بخوام درگیر کار فیزیکی و تولیدی بشم و اشکالات فیزیکی از محصولی در بیارم، همه این ها تجریه جدید و ارزشنمندیه که منو از منطقه امنم خارج کنه
محمد حسین حسینی: اولین قدم گرافیکی پنج‌شنبه 02 خرداد 1398 [15:36]
بلاخره امروز برای اولین بار تونستم در حوزه گرافیکی و طراحی محصول وارد شم و یه نظری به قول آقای سالم بدمrolleyes
جالب بود برام، این بخشش هم چون برام تازگی داره و از همون منطقه امنم که قبلا براتون گفته بودم خارجه برام یه چالشه و دوسش دارم.
داشتم به تولید محصول فکر میکردم و حرفی که زده شده مبنی بر اینکه ما باید ۲۰۰ تا محصول در هر زمینه ای تا پایان سال تولید کنیم، این میزان تولید محصول اگر بخوایم فقط به نیروی های داخلی اتکا کنیم تقریبا غیر ممکنه به نظرم، باید از نیرو های خارج از دفتر هم استفاده کنیم که قبلا هم دربارش صحبت کردیم، حالا برای اینکار لازمه که من لیست محصولات رو از آقای صالح بگیرم، از آقای طاهری لیست بگیرم و از هرکس دیگه باید بگیرم.
آقای نعمتی معاون فرهنگی فرهنگسرا هم امروز اومد پیشمون یه سر، با دخترش اومد، کلی براش توضیح دادیم و پرزنتش کردیم و گفت که دوست داره دخترشو که فکر کنم ۱۲ ۱۳ سالش باشه بیاره اینجا، با ذکر این حرف که میخوام به صورت تفریحی بیاد! neutral حالا این حرف در فرهنگ ما به چه معنی وقتی مدیر یه مجموعه میگه میخوام دخترم بیاد اینجا به صورت تفریحی!!! به این معنی هست که احتمال زیاد چون تفریحی میاد و زمان زیادی هم نمیخواد بیاد و دختر منم هست رایگان بیاد! منم به روی خودم نیوردم و گفتم بله مشکلی نداره تشریف بیارید برای کلاس ها با خانم احمدی صحبت کنید و ثبت نامتون میکنند که نه به اون بر بخوره، نه ما کاره اشتباهی کرده باشیم، تو این فاصله هم تا بخواد بیاد ما با آقای سالم صحبت میکنیم و شرایط رو میگیم ببینیم باید چه کاری کنیم که درست باشه، البته نکته ای که وجود داره اینکه همه این مدیرانی که این چند روزه دارن میان دیدن ما و از ما تعریف میکنند و تو چشمشون رفتیم به دلیل سمیناری بود که روز یک شبنه همین هفته ساعت ۹ شب به مدت ۵ دقیقع با اجرای آقای نورصالحی انجام شد که تاثیر خوبی روی دید کلی فرهنگسرا بر فعالیت ما گذاشته.
محمد حسین حسینی: غر زدن :| شنبه 04 خرداد 1398 [13:15]
اولش به ظاهر خیلی ساده میاد،حتی شاید مسخره بیاد، پیدا کردن طرح برای اسباب بازی! مگه چیه دیگه طرح، هست دیگه ریخته!
بله ریخته،‌خیلی زیادم هست، اما نکاتی در پیدا کردن طرح ها وجود داره، نکته اول اینکه خیلی از این طرح ها هیچ طرح و نقشه ای ندارند، یعنی صرفا ما باید با یکسری عکس و تصویر کاری که میخوایم رو انجام بدیم و ببریم جلو، نکته بعدی اینکه وسایل این طرح ها را ما موجود نداریم و وقتی میخوایم با وسایل موجود کار کنیم کیفیت آخر کار با چیزی که تو عکس هست خیلی فرق داره و میخوره تو حالمون.... چی دارم میگم اصن؟! رفتم رو دور غر زدن و ایراد گرفتن برای کار نکردن،‌این کار هرچیزی که هست و هر شرایطی که داره باید انجام بشه و ما با کمک هم دیگه میتونیم انجامیش بدیم، اهمیتی نمیدم که چه مشکلاتی وجود داره.
امروز یه بار دیگه به کاری که تو اولویت هام نبود وارد شدم و البته که اقای منتظرین حق داشت که باهام برخورد کنه، نمیدونم چرا انقدر سخته که بخوام روی یه کار متمرکز بشم! خودش یه چالشه برام!
تیم تولید محصولمون امروز با کمک اقای نورصالحی چاه بی نهایت رو تموم کرد، اصلاحیه ای که داشت انجام شد و آقای صالح هم رفت کارگاه انجامش داد و یکم از چیزی که روز اول کار کرده بودیم کوچیک تر شده بود ولی بازم درست کار میکنه و خوبه، خانم عزتی هم امروز تونستن آدمک ژیمناستیک کار رو انجامش بدن و تموم شد، باید بریم برای بهبود کیفیت و براورد قیمت دقیق تر و بهتر، طرح های خرسی و سگی هم که از کار های کاغذی در آورده بودیم و قرار برای تولید شد، که برسه دست خانم ایلدرآبادی و ایشون طراحیشون رو انجام بدن.
محمد حسین حسینی: توجیه کنم یکم شنبه 04 خرداد 1398 [13:24]
یه چیزی اعتراف کنم اینکه حواسم هست باید صفحه آگهی رو بزنم برای تولید محصول و معرفی محصول، اما اول باید صبر کنم دوتا اتفاق بیوفته، اول اینکه کار آقای صالح انجام بشه و بتونیم لیست محصولات جدیدی که داره رو ازشون بگیرم، دوم اینکه باید با آقای صالح و آقای نورصالحی یه جلسه مشترک چند ساعته بزاریم و بریم بگردیم و دونه دونه محصولات رو بررسی کنیم و اگر مناسب بود برای تولید بعد برم طرحش رو بزنم چون اول آخر باید تایید آقای سالم برای تولید بگیرم.
محمد حسین حسینی: آخرش آقای سالم ... پنج‌شنبه 09 خرداد 1398 [10:19]
انقدر لفتش دادم و هی امروز فردا کردم که فهمیدم خودت آقای سالم این کارو انجام دادن sad
خیلی بده که انقدر برام سخت بود انجامش و آخرشم انجام ندادم
محمد حسین حسینی: جلسه اینستاگرامی یکشنبه 05 خرداد 1398 [07:23]
امروز تو دفتر نگین ظفر جلسه بود با حضور بچه های گرافیکی و آقای سالم و منتظرین و نورصالحی و.... صورت جلسه این جوری شد:

جلسه ۵ خرداد

حضار در جلسه : آقایان سالم، منتظرین، نورصالحی، نجفی، حسینی و خانم ها ایلدر آبادی و عباسی

نکات آقای سالم درباره پیج اینستاگرام:
• همکاری خانم ایلدر آبادی و خانم عباسی برای اینستاگرام،‌ خانم ایلدر آبادی برای درست کردن ظاهر پیج، خانم عباسی توجه بیشتر به تولید محتوا
• به جای تگ کردن برای فروش و هدیه دادن به اون ها، کادو دادن به اون هایی که میان خرید میکنن
• سعی کنید با چیز هایی که بقیه ندارن فروش کنیم، باید با این محصولات بقیه رو تحریک کنیم
• به جای هزینه کردن در تگ کردن و هزینه کردن در تبلیغات، هدیه دادن به کسی باشه که از ما خرید میکنه
• دادن کد تخفیف در پیج برای اینکه کسی که از فروشگاه خرید میکنه، گرفتن آمار فروش از فروشگاه ها
• جایی نشون بدیم اینجارو که با همه جا متفاوت باشه
• درست کردن نمونه قالب و بارگذاری در گروه اینستاگرام و هماهنگی با خانم عباسی(آقای منتظرین)
• جلسه هماهنگی هفتگی با خانم عباسی و خانم ایلدر آبادی برای درست کردن پیج
• اسفاده از لغت «باشگاه استعداد یابی» در پیج برای آشنایی مخاطبین با این فضا
• انتصاب یک نفر برای مدیریت فروش در شبکه های مجازی، مدت ۳ ماهه برای تمرکز روی فروش و پرواز!
• استفاده کردن از سیم کارت و پیگری تلفنی


بر اساس این جلسه مقرر شد که
• آقای نجفی مدیر فروش در اینستاگرام برای فروش در این پیج و پاسخ گویی به این دایرکت ها
• کالاهای قیمت ارزان قیمت دار باشه، قیمت گرون بدون قیمت باشه (زیر ۵۰ تومن رو بده بهش)
• ارسال رایگان بالای یک قیمت مشخص ( بالای ۱۵۰ تومن رایگان به صورت پیش فرض )
• تخفیف ۱۰ درصدی برای فروش از اینستاگرام
• تخفیف ۵ درصدی برای خرید از فروشگاه ها با ارسال کد (برای همه کالاها)

داریم آماده میشیم برای یک زدن زور آخرمون تو فضای مجازی و جاهای دیگه، یا تابستون میشه یا نمیشه کلا جمش میکنیم میره! آقای سالم


خیلی جمله تلخیه، خیلی،‌ باید هرکاری که از دستمون میاد رو انجام بدیم که انرژی که از دست رفته رو تجدید کنیم...!!!دوباره
محمد حسین حسینی: جلسه چیست؟ پنج‌شنبه 09 خرداد 1398 [09:43]
(نکته، این مطلب در تاریخ ۷ نوشته شده بود که به دلیل اینکه سایتمون ۲ روز خوابیده بود الان بارگذاری کردمش)
تعریفی تو ذهنم از جلسه بود، این بود که یسری آدم میان میشینن دور هم خیلی شیک و با کلاس درباره یه موضوعی باهم صحبت میکنن و آخرم خیلی راحت باهم به جمع بندی میرسن و بعدشم هرکی میره سر کار خودش و تموم میشه قضیه، اما چیزی که در واقعیت اتفاق میوفته،‌اینکه شما فکر میکنی که میدونی موضوع جلسه چیه و میری سر میز میشینی، اما بعد از اینکه نشستی دیگه دست خودت نیست، دیگه از همه جا و همه موضوعی ممکنه بحث بشه و این توانایی تو هست که بتونی هم از نظر ذهنی هم از نظر فیزیکی آمادگی بحث و صحبت های ۶ ۷ ساعته رو داشته باشی و بتونی بهترین تصمیم و بهترین عملکرد رو داشته باشی، جلسه نیم ساعته و یه ساعته و این چیزا رو اصن ما مسخره میدونیم، تو یه ساعت اول فقط موضوعات رو بتونیم باز کنیم هنر کردیم! آره اینجوری حالا این تصوری که من الان بعد از یک ماه تقریبا دارم، شاید که نه، حتما چند وقت دیگه نظرم عوض میشه احتمالا میفهمم که اشتباه کردم و اینجوری اصن نیست و باید درستش کنم...
یه چیزه دیگه ای که هست، یه مسئولیتی من دارم به اسم مدیریت هزینه های جاری دفتر، به اصطلاح خیلی کاره آسونیه و باید همه بتونن انجامش بدن چیزی نیست، ولی خیلی جزئیات و نکات ریز داره، که هنوز هم بعد از سه چهار مرتبه انجام این کار بازم توش اشکال دارم و هی دارم تلاش میکنم بهترش بکنم، هزینه هایی که کردم اسمش یکی بوده ولی دوبار بوده، هزینه که اصن برای مسئولیت من نبوده، هزینه که کردم بدون اینکه فاکتور بگیرم، ترتیب بندی که اشتباه بوده و اصن نباید بر اساس قیمت باشه باید بر اساس تاریخ باشه و ....
محمد حسین حسینی: خانم جعفری پنج‌شنبه 09 خرداد 1398 [09:44]
(نکته، این مطلب در تاریخ ۸ خرداد نوشته شده بود که به دلیل اینکه سایت ۲ روز خوابیده بود امروز بار گذاری کردم)
هفته پیش با من تماس گرفتن که جلسه ای رو برای روز ۳ شنبه بزاریم با آقای منتظرین، خانم جعفری تولید کننده اسباب بازی های چوبی و بخصوص اسباب بازی های چاپی هستند، هفته پیش نشد و قرار شد که این هفته بعد از ایام شب های قدر ، روز چهار شنبه جلسه باشه، من جلسه امروز رو یادم بود که با آقای منتظرین باید هماهنگ کنم و بچینم باهاشون،‌اما حواس پرتی و تنبلی کردم و نگفتم، صبحشم خواب موندم و ساعت ۱۰ بود که از خواب بیدار شدم، ساعت ۱۱ رسیدم دفتر که دیدم خانم جعفری بهم زنگ زده، یادم افتاد همون موقع به آقای منتظرین زنگ زدم ایشون گفتن که نمیرسن بیان و باید جلسه رو برای هفته دیگه بزاریم، منم خیلی خورد تو حالم و زنگ زدم به خانم جعفری و ایشونم حالش خیلی گرفته شد و من بهشون توضیح دادم که اینکه جلسه هماهنگ نشده بخاطره منه و عدم هماهنگی منه....
خلاصه با حال گرفته رفتم سر ادامه کارا که یهو آقای منتظرین زنگ زد که دارم میام دفتر بگو خانم جعفری بیاد منم زنگ زدم ایشون در عرض ۴۵ دقیقه خودشون رسوند و جلسه با حضور آقای سالم و آقای منظرین و خانم جعفری برگزار شد، تو جلسه خیلی صحبت ها و گفت و گو ها انجام شد و جلسه خیلی مثبتی بود کاری ندارم، نکته ای که باحال بود این بود که همه اعضا جلسه از صداقتی که خانم جعفری تو قیمت دهی و توضیح روش های کار کلیه اطلاعاتی که مربوط به کارشون میشد به وجد اومده بودند، طوری که آقای سالم بعد از اینکه ایشون رفت گفتن که خیلی از صداقتشون خوشم اومد، میخوام هرجوری هست باهاشون یه کاری مشترک انجام بدیم. این جمله رو که شنیدم خیلی انرژی مثبت گرفتم و خوش حال شدم از امروزم. دنبال لپ لپ و تخم مرغ شانسی هم کلی تو سایت های مختلف گشیم، یکیشون که خوب بود رو پیدا کردیم یکیشون که خوب بود رو دیدیم، آدرس رو که بررسی کردیم دیدیم جاش بغل دفتره، کنار میدون فجره دقیقا، آقای مالمیر رفت و همه نمونه هاشون رو گرفت و اورد.
محمد حسین حسینی: تلاش برای تمرکز! پنج‌شنبه 09 خرداد 1398 [14:12]
دارم تلاش میکنم روی یک کار تمرکز پیدا کنم، منظورم از تمرکز،‌انجام یک کار تا مرحله پایانی هست که در توانمه، به قول آقای سالم، کار را که کرد؟ آن کس که کار را در حد توانش تمام کرد!
تا الان انقدر متمرکز روی کار نبودم، حس خوب و جالبی داره این طور کار کردن،‌البته این کار هنوز تموم نشده و فکر کنم آخرش که کار تموم بشه خیلی بیشتر بهم مزه میده!
راستی امروز یه راه حل ابتکاری برای رسوندن سیم برق به کنار میز کارمون پیدا کردیم که از نظر ظاهری هم قشنگ باشه، این سیم های سه راهی که پای همه میزها پیدا بود خیلی رو اعصاب بودن، پا گیر میکرد بهش، کثیف میشدن خیلی تو چشم بودن چون سفید بود، پا میخورد بهش قطق میشد، حالا اون موقع خوش شانس بودیم اگه کسی با سیستم کار نمیکرد و گرنه که ممکن بود کاریی که روی سیستم انجام شده بود هم از بین بره، خلاصه با هم فکری آقای نور صالحی و آقای مالمیر، اومدیم سه راهی هارو باز کردیم، به بغل میز ها با دریل و پیچ خودکار پیچشون کردیم، و سیم های اضافیش رو هم بستیم با بست،‌ خیلی ترو تمیز شد، پایینشم با داکت که از انبار گرفته بودیم از آقا حجت جمع کردیم.
داکت داکت
محمد حسین حسینی: بازم کاره نصفه نیمه! شنبه 11 خرداد 1398 [14:56]
میدونی مشکلم چیه الان؟ مشکلم اینکه یه کاری رو شروع کردم که نباید شروع میکردم و سرش توبیخ هم شدم، حالا اون کاره که شروع شده در بعضی جاها لازمه که بعضی کاراش رو خودم انجام بدم، بعد حالا اگه انجام بدم اون کارارو دوباره توبیخ میشم، اگه انجام ندم هم باز توبیخ میشم! چون کار بازدهی نداره! حالا دارم فکر میکنم که باید چجوری این شرایط رو درست کنم. خب این از غر امروزم بود که گفتمlol چند روز بود نگفته بودم تو دلم گیر کرده بودlol
امروز آقای سالم خیزران رو سفارش دادند و اومد دفتر( یا به قول خودم خزیران!) خیلی قشنگه و خیلی فضای دفتر رو عوض کرده، یه حس قشنگی میده به فضای دفتر که خیلی دوسش دارم
شیشه بورد ها رو هم گرفتم که بالای سر هر میز این بورد هارو نصب کنیم و هر کسی بتونه کار ها و اولویت هاش رو بالای سرش بنویسه.
محمد حسین حسینی: توقف! یکشنبه 12 خرداد 1398 [14:50]
یه روزایی هم هست همه چی بهم دیگه گیر میکنه! نمیدونی کجایی داری چیکار میکنی، چرا داری اونکارو میکنی، اگه اون کارو نکنی چی میشه، اگه بکنی چی میشه، چی میشه که اونجوری میشه، چرا اونجوری میشه که نباید بشه، چجوری اونجوری شد که نباید میشد، حالا باید چیکار کنم که نشه...
من در دنیا تنها زندگی میکنم...
طبیعت و خلقت همیشه درست کار میکنه ما اشتباهیم...
هرکی طبیعت خواسته بهش حال بده اولش دهنشو سرویس میکنه..
همش دهنمون سرویس شده کی قراره بهمون حال بده پس...
۱۵ سال باید تلمز کنی...
مگه میشه ۴ سال گذشته دارم سرویس میشم...
تا کی؟!!
الان باید چیکار کنم
چند چندم الان
یعنی میشه...
...
...
...
و از این جور فکرا بیاد تو سرت، تو کل روز گیج بزنی، هیچ کاری نتونی بکنی، آقای سالم میگن خیلی از اتفاقای خوب در همین وضعیت ها پیش میاد برای آدم... امید وارم اینجوری باشه
من که هستم، تکون نمیخورم ، البته امیدوارم خدا بهم انقدر توان بده که بتونم محکم وایسم... این کشتی رو باید جلو ببریم
محمد حسین حسینی: تعطیلات! شنبه 18 خرداد 1398 [12:39]
بعد از ۴ روز تعطیلی، دوباره سعی کردم با انرژی بیام سر کار، تعطیلاتم بیشتر به تماشای فیلم گذاشت، البته نه هر فیلمی، فیلمی هایی که آقای سالم توصیه کرده بودن ببینیم، ماتریکس! فقط اشتباه کردم دستم گرم شده بود دیگه کل سریش رو دیدم، فقط یک رو قرار بود ببینم lol
امروز یه چیزی شد که خیلی خوب بود، آقای صالح بلاخره کارشو تحویل داد برای کار ربات های موجود در فروشگاه، آقای منتظرین هم دیدن و تشکر کردند و خوب شد. بلاخره انجام شد.cool
سفارش تابلو دم درم دادیم امروز، یه تابلو اعلانات شیشه ای قفل دار برای نصب کردن عکس ها و توضیحات باشگاه درش، ۵ شنبه میرسه دستمون.
از آمازون هم یه لیست خرید طولانی در اوردیم برای اسباب بازی های کاغذی که فکر کنم با چیز هایی که در آخر اضافه کردیم حدود ۲۰۰ دلاری میشه.
نمونه فایل رایگان دانلود مدل های حجمی حیوانات هم از سایت خود تولید کنندش پیدا کردیم، چنتاش رو گرفتیم که ببینیم میشه درست کرد.
خلاصه امروز خیلی خوب بود، هوا فقط داره گرم میشهcry تنها چیزی که در این متن میتونم ازش غر بزنم این biggrin
محمد حسین حسینی: خورده کاری متمرکز! یکشنبه 19 خرداد 1398 [13:06]
امروز از کاری چاپی تا پک زدن رو انجام دادیم با بچه ها، خیلی کارای پراکنده ای بود، ولی همشون برای تولید محصول بود و سعی کردم که درگیر کار های متفرقه نشم، البته یه مورد پیش اومد که باید با یه خانمی که گلایدر میخواست هماهنگ کنم و به مدیر فروشگاه وصلشون کنم، یه مورد هم برای کلاس های خلاقیت تو مدرسه بود که اون رو هم زحمتش با آقای ذاکری انداحتم که انجام بدن و سعی کردم که خودم درگیر کاری جز تولید محصول نشم، نمونه اولیه برگه ارگانیک، اسپینوگراف و هوا نورد رو زدیم که یکسری اشکالات داره ولی خوبه فکر کنم فردا بدیم بره برای چاپ.
محمد حسین حسینی: کم کم... دوشنبه 20 خرداد 1398 [13:35]
امروز خانم عزتی تونست با کمک آقای نورصالحی اولین محصول کاغذی ـ حجمی رو تولید کنند، خیلی جذابه و قشنگه، به نظرم اگر تو فروشگاه ها بره از محصولات خوبمون میتونه باشه، خانم عزتی هم که عشق این جور کار ها و محصولات هستن، کلا وقتی دستش برسه این کاغذا دیگه گذر زمان رو متوجه نمیشن و فقط درگیر کارش میشن، که به نوبه خودش خیلی اتفاق خوبیه که در پروسه تولید محصول هم بچه ها هرم های خودشون رو کم کم پیدا میکنند.
قیمت چاه بی نهابت رو هم امروز در آوردیم که حدودا چقدر میشه و آمادش کردیم که بعد از اینکه از آقای منتظرین اوکی رو گرفتیم برای فروشگاه اقدام کنیم برای تولیدش.
خوش حالم در کل از کار هایی که امروز با بچه ها کردیم، یزره داره بهتر میشه شرایط، یکم سرعتمون داره بیشتر میشه
یسری کار های چاپی هم باید انجام بدم که تو سایت چاپ الماس ثبت نام کردم ولی خیلی سایت مسخره ایه و اذیت میکنه، اعصابمو خورد کردrolleyes اینم از غر زدن امروزم که گفتم بدون غر صحنه رو ترک نکنم یه وقتbiggrinbiggrin
انبارم کلشو ریختیم بیرون، تلاش کردیم که جمش کنیم( منظور از تلاش ۹۹ درصدش با آقای مالمیر هست تنهایی این کارو تقریبا داشتن انجام میدادن ) ولی نشد به خاطر همین دیگه مجبور شدیم که میز کلاس رو تو اتاق آقای سالم بزاریم و اونجا کلاس رو برگذار کنیم.
محمد حسین حسینی: کار جدید: GMAILING سه‌شنبه 21 خرداد 1398 [14:10]
یه اتفاق قشنگی که افتاد این چند روزه این بود که آقای نورصالحی یه سایتی رو معرفی کردن که محصولاتش خیلی خوبه و مناسب کار ما هست و اگه بتونیم ازش استفاده کنیم و بخریم محصولاتش رو خیلی عالی میشه، منم گشتم دنبال اینکه رایگانش رو پیدا کنم ولی نشد، چنتا دونه رایگان بیشتر نداشت، این شد که لیستش رو دراوردم و دادم به آقای سالم که زحمتش رو بکشند و بدن به آقای احمد زاده که برامون بیارند از آلمان...
دیروز در نهایت ناامیدی گفتم که بزار بهش یه ایمیل میزنم که آقا ما ایرانیم و شرایطمون اینجوریه و ... این متن رو براش نوشتم...
hi there
hope youre doing all well and good, im mohammadhosein mailing you from iran! your site has been filtered for us and we cant use your site without using a vpn and we are facing sanctions that we cant have payments buy anything from foreign sites....
i know and understand that its not your fault at all and there is not much you could do about it, but it would be very nice if you could send us some of your paper crafts that moves we would be realy thankful for that, we here in iran are trying to expand a project thats called "my smart family" which is basicaly a free platform for kids that helps them learn thing through doing! not reading. we have been following your site for couple of weeks and we think you have all the essential element that we need for our project.
if you needed any info about the project or more ways to contact us in, feel free to contact me on (+98)9120460320
best regards.

فردا ظهرش میل زد که ...

Hi Mohammad,
Thanks for your message. I hope you are well. Please can you tell me a little more about the Mt Smart Family project? Does it have a website?
Best wishes
Rob

که بهش دادم وکلی توضیح دادم چندتا اینجا میل جابه جا شد ولی در آخر....

My apologies for the delay in getting back to you. It looks like a really exciting project. If you can set up a free membership on my website I will be happy to set you up with a one year full membership. I hope that you and the students will enjoy making models from the site. Let me know your username and I'll get this sorted for you.

بهمون یک سال اشتراک کامل داد! خیلی خوش حال شدم، ازش تشکر کردیم و ازمون خواست که بعد از اینکه طرح هاش رو گرفتیم و بچه ها ازش استفاده کردن ازشون عکس بگیریم وبراش بفرستیم، اسمش rob هست، یه مرد ۵۴ ساله که چنتا کتاب چاپ کرده و چنتا سایت هم برای این کار داره، بازم ازش ممنونم و آرزوی سلامتی دارم براش.... راستی، آدرس سایت ROB هست، میتونید ببینید، ولی از نظر اخلاقی اجازه ندارم اکانت رو بدم چون برای استفاده مجوعه خانواده باهوش هستش.
محمد حسین حسینی: تجاری سازی! چهارشنبه 22 خرداد 1398 [13:56]
تجاری سازی یعنی چی؟!
یه محصولی رو به اسم چاه بی نهایت رو ما فکر کردیم که دیگه کارش تمومه و میتونیم بریم برای تولید اون و بره تو فروشگاه ها، صبح با این دید که میریم این محصول رو به آقای سالم نشون میدیم و ایشون ۱۰۰ درصد اوکی میدن رفتیم سر جلسه....
همین رو بگم براتون که تقریبا ۱ ساعت روی نقاطی که باید ارتقا پیدا کنه تا به یک محصول قابل فروش تبدیل بشه صحیت میکردیم که بعضی هاش رو خود آقای سالم میگفتن که برای این سری تولیدش نمیخواد و سری های بعدی برای ارتقا استفاده کنید...
استفاده از پین جای پین، تمیز کردن برش دور آینه ها، تعویض روش بستن تخته ها روی هم، رنگ کردن تخته ها، پوشش دور تخته ها برای ظاهر بهتر، پوشاندن مارک ال ای دی ها برای جذابیت بیشتر کار و ...
خلاصه این که یه مسیر طولانی رو هر محصول طی میکنه تا اینکه به فروشگاه ها برسه و این مسیر هر چه قدر سخت،‌ لذت بخش و دوست داشتنی هست و از سختیش خوش حالم، حس انجام کار ارزشمند رو میده بهمون.
محمد حسین حسینی: آمازون و چاپ پنج‌شنبه 23 خرداد 1398 [13:16]
امروز یکم خورده کاری های باقی مونده در طول هفته رو جمع کردیم، کارای چاپی مون رو آقای فرخی زحمتش رو کشید و انجام داد، با آقای نورصالحی تو سایت آمازون خرید هامون رو تکمیل کردیم و برای آقای سالم فرستادیم، یک نمونه محصول رو به طور کامل آقای نورصالحی با پین زدن و متوجه شدن که استفاده از پین برای این محصولات فقط برای جاهایی که دو اتصال باشد مناسب و بیشتر از اون، یا زود از بین میره یا خیلی سفت میشه و مشکل داره...
خانم عزتی هم امروز روی کار های اریگامی بودن و وقتی دید که ساعت شده ۱.۳۰ با تعجب پرسید که کی این ساعت شد؟؟eekeek .... انقدر کار براش لذت بخش و شیرین بود که اصلا متوجه گذر زمان نشده بود...
آقای مالمیر هم هواکش آشپزخونه رو نصب کرد، هوای اونجا خیلی خفه بود و این کارو که کرد، گردش هواش خیلی خوب شد، بورد اعلانات دم در هم رسید دستمون از دیجی کالا امروز، باید هفته بعدی سرش زمان بزاریم که توش اطلاعات لازم رو پر کنیم و نصبش کنیم بیرون...
محمد حسین حسینی: تجربه! شنبه 25 خرداد 1398 [13:25]
یه وقتایی میخوره تو حال آدم یه سری چیزا!! اینکه بعد از اینهمه صحبت و گفت و گو با یه نفر برای راه انداختن پروژه ای که خودش داره و عشقه خودشه و تامین کردن کلیه چیز هایی که برای اون پروژه لازم داره بزاره بره!!
یکم آدم عصبانی میشه دیگه!!
اره خلاصه
الان ننویسم بهتره به نظرم
شمام حالتون بد میشه
خلاصه که جواب محبت کردن بی احترامی نیست! حداقل شعوره!
محمد حسین حسینی: خالی! یکشنبه 26 خرداد 1398 [17:31]
خیلی دلم میخواست بنویسم از کارایی که امروز کردیم تو دفتر و جو دفترو بگم براتون مثل روزای گذشته،‌بگم که پک زدیم و چاه بی نهایت رو بردیم جلو سایت دانلود کردیم جعبه تست کردیم و ....
ولی حوصله اش و نداشتم، یعنی حوصله که داشتم چون دارم مینویسم الان، ولی دوست نداشتم که از این چیز ها الان براتون بنویسم...
آقای سالم میگن که من سرمایه گذاری هام رو روی آدم ها انجام میدم نه روی پروژه ها، من خوش حالم از سرمایه گذاریم‌، واقعا خوش حالم حاضر نیستم به این راحتی ها از دست بدمش،‌این تیم، درسته الان شاید یکم خسته باشه و کلافه باشه و فشار روش باشه، ولی کار کردن با این تیم برام باعث افتخاره و دوسشون دارم، تک تک افراد مجموعه رو دوسشون دارم و دوست دارم باقی روز های زندگیم رو کنار این اقراد باشم
به قول خارجکی ها no matter what comes next من هستم. البته منظورم نیست که چشم بسته و دور از جون مثل کور ها کار کنیم، منظورم اینکه پروژه امکان داره خظا داشته باشه و اصن شکست بخوره، ولی تیم میمونه! وقتی میگم تیم یعنی...
آقای سالم کوهی از تجربه بینش
آقای نجفی آرامش و پشتکار
آقای منتظرین دقت بی نظیر
آقای نورصالحی متانت و افتادگی
آقای ذاکری همیشه فعال و پر انرژی
و تک تک بچه هارو میتونم براتون یک صفحه کامل بنویسم، شاید در آینده خورد خورد این کارو کردم،‌افرادی که اسم بردم با توجه به سنشون و اینکه باهاشون افتخار همکاری نزدیک رو داشته باشم نوشتم و بقیه غزیزان و که ننوشتم، ازم خرده نگیرن یه وقت
محمد حسین حسینی: هیشکی نمیخونه یکشنبه 26 خرداد 1398 [17:35]
شاید هیچ کس اینایی که مینویسم رو نخونه،‌ شاید اصن پاک شه
شاید اصن سایت بپره! نمیدونم شاید هزار تا چیز دیگه بشه
ولی اصلا ناراحت نمیشم، اینارو برا کسی ننوشتم،‌ اینا برا خودم نوشتم که بعدا بتونم روشون فکر کنم، بررسی کنم خودمو،‌ اصن بخونم کیف کنم از این دورانی که گذروندم!
یکی از کارای لذت بخشمه، به بقیه هم توصیه میکنم این کارو بکنن، اسمشو نزارید گزارش کار، چون نیست، بزارید دفترچه خاطرات، دفتر روزانه، نگاه من، نگرش من، دید من، ... نمیدونم یه چیزی بزارید که از اون حالتی که حس کنی داری برای کسه دیگه مینویسی خارچ بشه و خودت لذت ببری
محمد حسین حسینی: پرینتر دوشنبه 27 خرداد 1398 [16:48]
پر فروش ترین برند پرینتر در دنیا، برند اچ پی هست، چیزی حدود ۴۰ درصد از کل بازار و در اختیار داره و بسیار کار های با کیفیت و خوبی هم میزنه...
امروز برای پیدا کردن پرینتر مناسب زمان گذاشتیم یکم، اولین نکته ای که برای انتخاب باید بهش توجه میکردم، این بود که ما پرینتر جوهرافشان لازم داشتیم، چون مصرف ما زیاد نیست تو دفتر و کیفیت جوهر افشان هم با لیزری تفاوت آنچنانی نداره و نکته ای که خیلی اهمیت پیدا میکنه اینجا اینکه پرینتر جوهر افشان قیمت بسیار مناسب تری داره،
خب یه مرحله رفتیم جلو پس، پرینتر رنگی جوهر افشان میخوایم، رنج قیمت از ۲ تا ۱۱ تومن شد تقریبا،
میریم مرحله بعدی که یکسری از این پرینتر ها دورو میگرفتن که ما لازم نداشتیم و یک رو برامون کفایت میکرد، پس بازم قیمت اومد پایین تر...
مرحله بعد، یک سری از این پرینتر ها چند کاره بودن، یعنی هم پرینت هم کپی هم اسکن میکردند که برای ما لازم نبود، چون یه پرینتر دیگه داشتیم، پس ما پرینتر یک رو، جوهر افشان،‌تک کاره لازم داشتیم، قیمت اومد حدود ۲ تا ۵ میلیون تومن.
خب حالا دیگه مرحله بعدی یکم مرحله تخصصی تر میشد، برای مثال اینکه پرینتر ما لازمه که a3 هم پرینت بگیره یا نه، که بازم لازم نبود، نکته بعدی آیا ما لازم داریم که تعداد بالا با این پرینتر بزنیم؟ مثلا ۳۰۰۰ تا؟ که دیدیم اونم لازم، نکته بعدی تو این رنج قیمت یک سری پرینتر بودن که ۴ رنگ داشتن، یک سری ۶ رنگ، اون ۶ رنگ ها برای کار عکاسی بودن کیفیت عکساشون به شدت بالا بود، که ما بازم اونو لازم نداشتیم، پس عملا انتخاب ما بین تقریبا ۱۰ مدل پرینتر شد، بین دو برند اپسون و اچ پی، حالا اینجا دیگه جایی که تجربه خیلی کار راه میندازه،‌ من که داشتم نگاه میکردم امار های فروش و غیره رو ،‌گفتم یه مدل از اچ پی بگیریم با قیمت تقریبا ۱.۵ میلیون تومن، هم کیفیتش خیلی خوب بود، هم نظر کاربرا خیلی خوب بود، هم چک کردم که محصول پر فروشی هست، اما یه نکته بسیار ریز داشت، هزینه هر بار پر کردن کارتریج و جوهر هاش تقریبا ۱.۲ میلیون تومن میشد!‌ چون جوهر هاش رو به صورت پک کامل میفروختن و امکان خرید تکی و شارژ نداشت فقط باید عوضش میکردی بعد از اینکه استفاده کردی، اما یه مدل دیگه که آقای نورصالحی گفتن، که اپسون بود، با قیمت ۱.۷ میلیون، قیمت کل کارتریجش که امکان شارژ هم داشت،‌۴۹۰ هزار تومن میشد که خیلی اقتصادی تره و کیفیت و آمارش هم با اچ پی تفاوت آنچنانی نداشت، پس انتخاب ما رسید بین ۳ مدل از پرینتر های اپسون که رنج قیمتیشون از بین ۱.۷ تا ۲.۴ بود که ایشا.. فردا با آقای سالم یکیشون رو قطغی میکنیم .
محمد حسین حسینی: اتو کد! پنج‌شنبه 30 خرداد 1398 [15:28]
لزوم انجام نقشه کشی در دفتر و نبود شخص مناسب برای انجام این کار، منو بر این داشت که اتوکد رو نصب کنم...
lollol
باید صادقانه بگم که از کار کردن با این نرم افزار لذت بردم، امروز که پنجشنبه است به عنوان اولین کارم یه کار از سایت آمازون رو مدل کردم از روی عکس و کشیدم، هنوز ندادم برای لیزر که ببینم درست کشیدم یا نه ولی به نظرم درسته چون خیلی دوسش دارمlol
آره دیگه اینجوری شد که تصمیم گرفتم آخر هفته خودم رو با اتوکد بگذرونم، حالا نمیدونم که کاری پیش میاد یا نه ولی اگر طوری نشه حتما این کارو میکنم، خبرشو به شمام میدمwink
محمد حسین حسینی: فضای جدید! یکشنبه 02 تیر 1398 [15:44]
یه اتفاقی که در طی این ۲ ۳ روزه افتاده، اینکه فکر میکنم ما یک مرحله در تولید محصول رشد کردیم، و این رشد رو هم قسمت زیادیش رو مدیون محمد حسین سالم هستیم، که با اومدنش یه انرژی تازه و یه مدل دیگه ای از کار و معرفی کرد و آقای سالم هم خیلی کمک کردن، روش جدیدی که داریم برای تولید محصول استفاده میکنیم باعث شده که نمونه اولیه یک محصول به صورت روزانه تقریبا تکمیل بشه و بیرون بیاد.
که جذابیت کار رو بسیار زیاد میکنه به دلیل اینکه سرعت کار خیلی بیشتر میشه، و کار رو خیلی قابل درک کرده برامون که متوجه میشیم سریعا هرجایی هرکاری کنیم چه اتفاقی میوفته به لطف نرم افزار اتوکد این اتفاق میوفته.
طراحی و تولید توسط محمد حسین سالم در ظرف فقط ۳ روز.
در همین مدت:
روز اول: نمونه اولیه را ساخت
روز دوم: اتوکد را یاد گرفت و نقشه های آنرا کشید.
روز سوم: نمونه لیزر را ساختند و مونتاژ نهایی و اصلاحات تکمیلی جزیی انجام شد.
آماده تولید است
محمد حسین حسینی: خانه شماره ۳ دوشنبه 03 تیر 1398 [13:18]
امروز با محمد حسین تونستیم سومین طرح خونه رو بکشیم، زمان حدودی که ازمون گرفت تا این کار انجام بشه حدود ۳ ساعت بود. اولین طرحی که من کشیدم که اشتباه هم بود ازم ۷ ساعت زمان برد!
فردا هم میدیم برای لیزر این طرح ها، بعد از اینکه لیزر شد و رسید دستمون و چک کردیم که همه چیش درسته میریم سراغ مرحله بعدیش که جعبه و بروشور و بقیه مسائلش هست.
همین دیگه، خیلی نکته دیگه به ذهنم نمیرسه، در طی ۳ روز آینده ۴ تا امتحان دارم که باید براشون آماده بشم بخاطر همین یکم زمان فعالیتم اینجا محدود شده.
محمد حسین حسینی: استراحت یکشنبه 16 تیر 1398 [11:01]
چند روزی درگیر برطرف کردن چالشی بودم که برام درست شده بود، اولش گفتم خدایا این چالش منو برطرف کن، بعد یکم فکر کردم دیدم که نه منو یکم قوی تر کن که بتونم از پس این چالش بر بیام، بعد دیدم که عههه اصن چالشی نیست که این یه اتفاق خوبه که میخواد اتفاق بیوفته و من جلوشو داشتم میگرفتم، شکر که این گذشت و تموم شد و تجربه اش موندو یه حال خوب
برگشتم سر ادامه کارا دارم سعی میکنم که بزرگترین نقطه ضعفم رو، که عدم تمرکز تو کار هست رو برطرف کنم و درستش کنم،
با آقای طاهری برای کلاس های و تبلیغات کلاس هوافضا صحبت کردم، قرار بر این شد که یکی از بچه های ما کل پرزنت هوا فضا رو یاد بگیره و انجام بده و بعد از ثبت نام کردن کلاس برگذار بشه، بعد از کلاس ها هم برای گلایدر ها باهاشون صحبت کردم و برای تحویل محصولات مطمئن شدیم که تا چه تاریخی انجام میشه
میخواستم پرینتر رو هم بگیرم که حدود ۲ میلیون قیمتش هست که باید از آقای منتظرین میگرفتم مبلغش رو ولی گفتن که باید آقای سالم تایید کنند و بعد مبلغ رو برای این کار میدن.
بورد ترلو هم که برای پیگیر تسک ها و کار ها بود رو به روز رسانیش کردیم با آقای نورصالحی و درست شده.
محمد حسین حسینی: اشتباه در لیزر چهارشنبه 19 تیر 1398 [11:45]
دیروز تقریبا از صبح تا بعد از ظهر در گیر کارهای لیزر بودم، سعی داشتم که کار رو زود انجام بدم زود بیارم ببرم دفتر، رفتم پامنار، ولی خب سر کسی که لیزر میکرد شلوغ بود و مجبور شدم یک ساعت و نیم صبر کنم، بعد از اینکه این زمان گذشت، منتظر شدم تا ورقه های چوب از سایت برسه که روی نمونه چوبی که میخوایم بزنیم تست کنیم کار رو، بعد از اینکه کار رسید دستمون بازم کسی که همیشه پیشش لیزر میکردیم شلوغ بود و رفتیم پیش مغازه بغلیش که کار انجام بشه، فکر کردم که این کارو بکنم کار زود تر انجام میشه و تموم میشه
اما نکته ای که بود این بود که کل کار از بین رفت و ۱۴۰ هزار تومنی که برای لیزر دادیم پولو دور ریختیم و به هیچ دردی نخورد!!
چیزی که یاد گرفتم دوتا بود، اول اینکه در مرحله تست اولیه محصول صرفه جویی معنا نداره
دوم اینکه در عجله هم نباید بکنم برای این جور کار ها
سوم اینکه پیش همونه که همیشه داریم میریم باید کارو تحویل بدم که بزنه چون کار تخصصی هستش
محمد حسین حسینی: در استانه جلسه بزرگ یکشنبه 23 تیر 1398 [05:33]
جلسه ای با حضور تمام اعضا خانواده باهوش من

روز دوشنیه مورخ ۲۴ تیر ماه، جلسه ای با حضور تمام اعضا خانواده باهوش من برگذار میشه که پذیرایی و تدارکات این مراسم با ما هست.
امیدوارم بتونم این مراسم رو با کمترین مشکل و خطا برگذار کنیم و ازش بهترین استفاده رو ببریم
محمد حسین حسینی: جلسه قشنگ دوشنبه 24 تیر 1398 [11:40]
خب، جلسه امروز با حضور بیش از ۳۵ نفر از اعضا خانواده باهوش من تشکیل شد،
حضور آقایان احمدزاده، مریوانی، شیرخدایی و ... رنگ و بوی خاصی به جلسه داده بود.
جلسه با صبحانه مختصر شروع شد که از ساعت ۷.۳۰ تا ۸ طول کشید و فرصتی شد که همه عزیزان به جلسه برسند
شروع رسمی جلسه، با سخنرانی ۱۵ دقیقه ای آقای سالم بود که شامل نکاتی درباره مسیری که تا اینجا طی کرده ایم و مسیری که باید طی کنیم بود و از تغییرات در سازمان خبر دادند و این امید و نوید رو دادند که با تغییرات ایجاد شده، فضای مناسبی برای همه در خانواده باهوش ایجاد میشود که در آن حس آرامش، امنیت و رشد بیش از پیش احساس شود.
در ادامه جزیئات بیشتری از تغییرات انجام شده تا به اینجا توضیح دادند و از آقایان مریوانی و احمد زاده به عنوان مشاوران و همراهان جدید مجموعه، معرفی کردند و مدیریت جدید مجموعه، آقای شیرخدایی که قرار است بخش هایی از بار سنگینی که بر دوش آقای منتظرین است کم کنند را به خانواده معرفی کردند.
در ادامه جلسه هر یک از دوستان خودشون رو معرفی کردند و خلاصه از گذشته خود در باشگاه و فروشگاه گفتند .
در آخر این جلسه هم که تقریبا ۵۰ دقیقه طول کشید، مشغول گپ و گفت شدیم با دوستان جدیدمون سعی کردیم بیشتر اشنا بشیم. امید دارم و میبینم که مجموعه ما، روز به روز درحال بزرگ شدن هست و رو به رشد، ایمان دارم که با ورود تجربه و انرژی دوستان جدید ، این شیب بیش از قبل میشه.
برای آقای شیرخدایی هم آرزوی موفقیت و سلامتی دارم
با احترام
بزرگترین اجتماع پرسنل خانواده باهوش من، ۲۴ تیر ماه سال ۱۳۹۸
محمد حسین حسینی
جلسه